مهدویت

مدعيان مهدويت
در طول تاريخ ، جمعى هم با اغراض سياسى - با اينكه به مذهب اهل بيت (عليهم السلام ) متدين نبوده اند- ادعاى مهدويت نموده و خود را ((مهدى )) معرفى كرده اند كه ذيلا به برخى از آنان اشاره مى كنيم :
1 - مهدى سودانى
او از شخصيتهاى بارز ((سودان )) است كه از طرف پدر، حسنى و از طرف مادر، عباسى است . وقتى كه سودان ، تحت حكومت خفقان تركى به سر مى برد و مردم از ظلم و ستم اتراك ، به ستوه آمده بودند، مهدى سودانى به مردم بشارت مى داد كه او امام مهدى است و مردم را از ستم تركها نجات مى دهد و به آنان زندگى با شرافتى خواهد داد. يكى از منجمين با او ملاقات كرد و خود را بر زمين انداخت ، وقتى كه از زمين برخاست ، مردم از او علت بر زمين خوردنش را پرسيدند، ادعا كرد كه در اثر نور مهدويت از او بى هوش شدم و به زمين افتادم !!
يكى از شيوخ سودان ، پخش كرد كه ظهور امام مهدى نزديك است و او به زودى ظهور مى كند و قبه اى برايم بنا مى نمايد و اولادم را مختون مى سازد. و بعد از مرگ او، همان مهدى سودانى ، قبه اى براى او ساخت همچنانكه اولادش را مختون نمود.
شروع دعوت مهدى سودانى
شروع دعوت مهدى سودانى ، در سال 1881 ميلادى است و تلامذه و شاگردهاى او مال فراوانى از وى مى گرفتند و مردم را به طرف او جهت مى دادند.
نشريات مهدى سودانى
او نشرياتى بين مردم سودان پخش كرد و آنان را به سوى خود دعوت نمود، و يكى از آن منشورات اين است :
الحمد لله الوالى و الصلاة على سيدنا محمد و آله مع التسليم و بعد:
از بنده نيازمند به خداى متعال ((محمد مهدى فرزند عبدالله )) به سوى دوستانش كه به خدا و كتاب او مومن مى باشند! اما بعد: مخفى نيست كه زمان ، تغيير كرده و سنتها رها شده است ! و هيچ فرد با ايمان و زيركى به اين اوضاع رضايت نمى دهد بلكه سزاوار است كه جهت اقامه دين و سنن ، ترك وطن شود و عاقل در اين موضوع ، سستى نمى كند؛ زيرا غيرت اسلامى ، انسان مومن را بر آن وادار مى كند...
دوستانم ! همچنانكه خدا در ازل قضا كرده ، بر اين بنده حقيرش ، خلافت كبراى خدا و رسول را عنايت كرده است و سيد كاينات مرا خبر داده كه من مهدى منتظر هستم و مرا در حضور خلفاى چهارگانه روى تخت نشانده است در حالى كه قطبها و خضر (عليهم السلام ) هم وجود داشته اند...
و خدا مرا با فرشتگان و اوليايش - زنده ها و مرده ها- از زمان آدم تا زمان ما تاءييد كرده است . و همچنين افراد با ايمان از جن ...
سپس سيد كاينات مرا خبر داده كه خدا علامت مهدويت را در من قرار داده است و آن ((خالى )) است كه روى راست صورتم مى باشد. و همچنين علامت ديگرى قرار داده است و او آن است كه در وقت جنگ ، پرچمى از نور كه به وسيله عزرائيل حمل مى شود، در كنار من قرار مى گيرد و به آن ، يارانم ثابت قدم مى شوند. و رعب در دلهاى دشمنانم مى افتد و هر كس كه با عداوت ، با من برخورد كند، خدا او را ذليل مى كند.
سپس پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من گفته است كه تو از نور دل من آفريده شده اى ! پس هر كس كه سعادتى دارد، تصديق مى كند كه من مهدى منتظر هستم و اما كسانى كه در دل ، جاه طلبى و نفاق دارند، مرا تصديق نمى كنند! پيغمبر گفته است كه مال دوستى و مقام دوستى ، نفاق را در قلب مى روياند همچنانكه آب ، سبزى را مى روياند.
و در روايت آمده است : ((اگر عالمى را ديديد كه دنيا طلب است ، او را بر دين خودتان متهم كنيد)).
و در روايت آمده است كه خداوند مى فرمايد: ((مرا از عالمى كه دنيا دوستى ، او را مست كرده است ، نپرسيد وگرنه از راه محبت من باز مى دارد، به درستى كه اينان قطاع الطريق مى باشند)).
دوستانم ! وقتى كه امر خلافتم درست شد، سيد كاينات فرمانم داده كه به جبل قدير هجرت كنم و در آنجا به تمام مكلفين ، نامه عمومى بنويسم و لذا به امرا و شيوخ دين ، مكاتبه نمودم ، اشقيا مرا انكار كردند ولى صديقها مرا تصديق نمودند... و از آنجايى كه امر، امر خداست و مهدويت را خداوند براى بنده حقير ذليل محمد مهدى فرزند عبدالله اراده كرده است ، پس بايد آن را تصديق كرد...
شيخ محى الدين ابن عربى در تفسير بر قرآن مى گويد: ((علم مهدى همانند علم به ساعت محشر است كه وقت آن را فقط خداى متعال مى داند)).
شيخ احمد بن ادريس مى گويد: ((...از آن طرف خارج مى شود كه نمى دانند و در حالى مى آيد كه انكارش مى كنند...)).
و بايد بدانيد كه من از نسل رسول خدا هستم ؛ زيرا از طرف پدر، حسنى و از طرف مادر، عباسى مى باشم !...
اين منشور، دلالت مى كند بر اينكه اين سودانى ، افترا و دروغهاى زيادى به پيغمبر اسلام نسبت داده و در دريايى از اوهام و ساختگيها فرو رفته است .
تسلط او بر سودان
((مهدى سودانى ))، جنگهاى سختى با حاكم سودان به راه انداخت و ((رئوف پاشاى مصرى )) را شكست داد، سپس حكومت مصر، سپاه ديگرى را به فرماندهى ((جيقلر پاشا بافارى )) اعزام كرد كه آنان هم شكست خوردند. و لشكر سومى از مصر به فرماندهى ((هيكس پاشا)) عازم نبرد با سودانى شدند كه آنان نيز متحمل شكست شدند و در نتيجه سودان در تسلط كامل ((مهدى سودانى وام درمان )) قرار گرفت و مى رفت كه بر مصر غلبه كند...
مرگ مهدى سودانى
((مهدى سودانى )) شب چهارشنبه ، چهارم ماه رمضان 1302 قمرى ، تب تيفوس گرفت و در نهم همان ماه ، روز دوشنبه مرد و ((عبدالله تعايشى )) را خليفه خود كرد و او آدم بى سوادى بود و بعد از مرگ سودانى ، از مردم بيعت گرفت ! و بدينسان حيات وى پايان يافت و او برجسته ترين شخصيت در جهان عرب بود كه ادعاى مهدويت و نيابت عام از رسول خدا را نمود.
2 - مهدى تهامه
((مهدى تهامه )) اهل يمن بود و حدود سال 1159 ميلادى ظاهر شد و ادعا كرد امام منتظرى است كه رسول اعظم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بشارت او را داده است . و گروهى از اعراب از او پيروى كردند و توانست دولت حمدانى ها را در صنعا و دولت نجاحى ها را در زبيد مغلوب كند و نوه او عبدالنبى در سال 1162 ميلادى ، كار جدش را پيگيرى كرد، ولى ((توران شاه )) از طرف ((صلاح الدين ايوبى )) دولت او را از بين برد.
3 - مهدى سنگالى
مردى در سال 1828 ميلادى در سنگال ظهور كرد و ادعا نمود كه مهدى منتظر است ! و پرچم انقلاب را به دست گرفت و با حكومت وقت ، جنگيد ولى شكست خورد و به قتل رسيد.
4 - مهدى سوسى
در شهر ((سوس ))- كه يكى از شهرهاى مغرب عربى است - مردى ظهور كرد و ادعا نمود كه امام منتظر است و جمعيت زيادى از او تبعيت كردند، ولى با ترور به قتل رسيد و از بين رفت .
5- مهدى سومالى
شخصى به نام ((محمد)) فرزند ((عبدالله سومالى ))، در سال 1899 ميلادى ادعا كرد كه امام منتظر مى باشد. او نفوذ فراوانى در قبيله خود ((اوجادين )) داشت و با انگليسيها، ايتاليايى ها و غيره ، حدود بيست سال جنگيد و در سال 1920 فوت كرد.
اينان بعضى از كسانى بودند كه ادعاى مهدويت كردند و همينجا بحث ما در اين زمينه پايان مى يابد.


نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390ساعت 21:44 توسط سجاد| |
برچسب ها: مدعيان مهدويت

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin